خالق فیلمهای «لیون»، «نیکیتا»، «نبرد آخر» و «آبی بزرگ» در سالهای اخیر بیشتر از فیلمسازی، به کار تولید فیلم پرداخته و جوانان هنرمند و مستعد زیادی را به صنعت سینمای فرانسه معرفی کرده است. در عین حال، او در چند سال اخیر درگیر کارگردانی فیلم نوجوانانه «آرتور» بوده است. این فیلم که به صورت زنده و انیمیشن ساخته شد، در سال2006 نمایش موفقیتآمیزی در سینماهای فرانسه داشت که باعث شد قسمت دوم آن هم تولید شود.
دومین قسمت فیلم مدتی قبل اکران عمومی شد و استقبال دوباره تماشاگران از آن نشان داد که بسون در اجرای درست کار خود با موفقیت عمل کرده است. خط اصلی قصه فیلم درباره نوجوانی به نام آرتور است که به شکلی اتفاقی سر از دنیای کارتونی یک سری موجودات کوچک درمیآورد. وی به این موجودات کمک میکند تا با کاراکتر منفی قصه مبارزه کنند و وارد یک سری ماجراجویی هیجانانگیز شوند. هر دوقسمت فیلم پیامهای مثبت زیستمحیطی برای بینندگان کوچک و بزرگ خود داشته است. آرتور براساس قصه یک کتاب محبوب بچهها ساخته شده و قرار است قسمتهای بعدی آن هم تولید شود. بسون برای موفقیت بیشتر این مجموعه فیلم، آن را با همکاری گروهی از هنرمندان اروپایی ساخت و هر دو قسمت در دو نسخه انگلیسی و فرانسوی زبان، اکران عمومی شدند.
- در مقایسه با قسمت اول فیلم «آرتور»، چه تغییراتی در آن اعمال کردید و چرا؟
بزرگترین تفاوت این دو قسمت از یکدیگر، تجربهای است که هنگام ساخت آن پیدا کردم. وقتی «آرتور» را میساختم، نه خود من و نه هیچ یک از 500همکارم در این فیلم – و همچنین حدود هزار انیماتور جوانی که در استودیوی انیمیشن «بوف» کار میکردند- تجربه ساخت و تولید یک فیلم انیمیشنی را نداشتیم. همین نکته به شدت دستو پای ما را بسته بود و آن اطمینان و اعتماد به نفس لازم را نداشتیم. اما اینبار راحتتر و آزادتر بودیم و دقیقا میدانستیم قرار است به کجا برویم و میخواهیم چه کاری را انجام دهیم.
در ارتباط با خود قصه و حال و هوای فیلم باید بگویم روحیات و احساسات کاراکترهای قصه تغییراتی کرده است. در قصه قسمت اول، کاراکتر اصلی ماجراها، آرتور، جرات آن را نداشت که درباره احساساتش صحبت کند و بگوید چه احساسی دارد و چه کار میکند. همین نکته باعث شد تا کاراکتر سلینیا تا حدودی از دست او دلگیر شود و حالت آزردگی خاطر پیدا کند. در قصه قسمت دوم، آرتور 13ساله است و میتواند ارتباط منطقیتر و درستتری با آدمهای دوروبر خود داشته باشد. فکر میکنم این مسئله هم برای تماشاگران کودک و نوجوان ما جذاب باشد و هم بزرگترها از دیدنآن لذت ببرند.
- گروهی از منتقدان سینمایی عقیدهدارند که سینمای انیمیشن در حال حاضر در وضعیت بسیار خوبی به سر میبرد و این چندسال اخیر حکم یک دوران حیاتی را برای این ژانر سینمایی داشته است. شما موفقیت شرکت کامپیوتری پیکسار که رونق بخش انیمیشنهای کامپیوتری بود را چگونه ارزیابی میکنید؟
خب، برای من رقابت با رقبای قوی و سرسخت دیگر همیشه هیجانانگیز بوده است. حتی زمانی که میدانی تو برنده ماجرا نیستی، بازهم این رقابت لذتبخش و هیجانانگیز است. گردانندگان پیکسار گروهی هنرمند پرانرژی بودند که میدانستند قرار است چه کار کنند. آنها آمدند تا چیز بهتری را عرضه کنند. در شرایط فعلی که تکنولوژی به ما امکان آن را میدهد که بسیاری از غیرممکنها را ممکن کنیم، حضور آنها اهمیت بیشتری پیدا میکند. واقعیت امر این است که کمپانی والت دیزنی با انیمیشنهای خود در طول 40سال گذشته، تاثیر زیادی بر فرهنگ اروپا گذاشته است. هم سینمای ما و هم کتابهای ما، تحت تاثیر این فیلمهای انیمیشنی هستند.
- شما روی انیمیشن خود چگونه کار کردید؟
هریک از کاراکترهای قصه فیلم در آغاز کار به صورت کاریکاتور خلق شدند و عکسهای زیادی از آنها گرفتیم. این مسئله کمک زیادی کرد تا ما وقت کمتری را به کار اختصاص دهیم و مجبور به انجام کارهای اضافی نباشیم. در زمانی که کار ضبط و صدا را انجام میدادیم بازیگرانم را وادار کردم تا هنگام صحبت به جای کاراکترهای انیمیشنی قصه، در کارشان اغراق کنند. هنگام ساخت قسمت اول فیلم یک سری محدودیتهایی را در ارتباط با کار اعمال کردم. اما این شیوه را هنگام تولید دومین قسمت کنار گذاشتم. در عین حال فیلمبرداری از بازیگران زنده و قراردادن آنها در کنار مخلوقات دیجیتالی کمک میکرد تا این مخلوقات،حال و هوای انسانیتری کسب کنند.
- انیمیشن شما به تصدیق بسیاری از منتقدان سینمایی یک فیلم جذاب، گرم وگیراست. این فیلم در کنار عنصر سرگرمی، یک پیام قوی زیستمحیطی هم دارد. خیلیها به سختی میتوانند در آن ربطی از کارگردان فیلم نیکیتا پیدا کنند.
شما هر وقت که فیلمی میسازید به شدت باید مراقب چیزهایی که در آن میگویید باشید. با آرتور تلاش کردم این نکته را مطرح کنم که شما مجبورید دیگران را در کنار خودتان قبول کنید. فرقی نمیکند که این دیگران کوچک هستند یا بزرگ، شبیه شما هستند یا خیر، سیاهند یا سفید و... . به اعتقاد من کره خاکی در طول 5سال گذشته دستخوش سختترین و بدترین بلاها و مسائل شده است. قصد ندارم فیلمهای سخت و خشنی بسازم که باعث ناراحتی و آزردگی خاطر تماشاگران بشود. وقتی نیکیتا را میساختم، جامعه بورژوازی فرانسه شبیه گربهای بود که دارد پنجه و دندان نشان میدهد؛ رجزخوانی میکرد. اما این روزها میخواهم با بچهها درباره شجاعت و محبت صحبت کنم. اگر آنها را در یک دنیای ناشناخته رها کنیم، چه کارهایی انجام خواهند داد؟ باید به آنها کمک کرد تا راه خود را پیدا کنند و تصمیمهای درست بگیرند.
- با ساخت آرتورها پس از مدتها دوباره به دنیای فیلمسازی برگشتید. چقدر طول کشید تا احساس کنید برای انجام کار کارگردانی احساس راحتی میکنید؟
حتی اگر شما هر روز صبح دندانهایتان را مسواک نکنید، هنوز میدانید که آن کار را چگونه باید انجام دهید؟(میخندد) خب،من از سن 17سالگی فعالیت فیلمسازیام را شروع کردم. به همین دلیل فکر میکنم برای تمام عمرم میتوانم این کار را انجام بدهم. ولی میدانید من پس از ساخت «ژاندارک» برای 5سال روی انیمیشن آرتور کار کردم. برای همین، خودم این احساس را ندارم که کار فیلمسازی را در این مدت متوقف کردم. خلق استوری بورد «آرتور» حدود یک سال طول کشید و مقایسه آن با قصه کتاب آرتور هم همین مقدار زمان برد. شما نمیتوانید این زمانها را جزو زمان مرده به حساب بیاورید یا بگویید من در این مدت از دنیای کارگردانی دور بودهام.
- انیمیشن آرتور هم مثل «فرشته-A» پروژهای بود که سالها در ذهن داشتید؟
بله. آرتور1 و 2 را بارها و بارها در ذهنم ساختم. زمانی که تصمیم به کارگردانی این انیمیشن گرفتم، از یک سو برای نوشتن دیالوگهای آن کمی مشکل داشتم و از سوی دیگر، نگران نوع ساخت آن بودم. من یک فیلمساز جوان و کم تجربه نیستم و سالهاست که در رشته سینما فعالیت دارم. اما فیلم انیمیشن در کارنامه کاریام یک چیز تازه بود، زندگی شما را پیر میکند، ولی تجربه لازم را باید به دست بیاورید تا بتوانید یک کار خوب ارائه دهید. شاید 20سال قبل نوشتن یک فیلمنامه برایم کار راحتی نبود، ولی حالا کار نگارش هر فیلمنامهای را دو هفتهای تمام میکنم. اما وقتی وارد یک دنیای تازه و متفاوت مثل ساخت انیمیشن میشوید، باید با دقت قدم بردارید.
- در طول این سالها دیدگاهتان در مورد ساخت این انیمیشن تغییر کرد؟
خب، این ذهنیت کاملتر و کاملتر میشد. با گذشت زمان احساس میکردم هم فیلمنامهام دارد بهتر میشود و هم میخواهم فیلم قشنگتر و مقبولتری را کارگردانی کنم. اگر آرتور را 10سال قبل میساختم، یقینا شبیه آن چیزی نمیشد که حالا ساختهام.
- چطور به این نتیجه رسیدید که آرتورها را چگونه باید بسازید؟
یک چیزی، مثل جرقه ناگهان به ذهن آدم میآید. شما ساعتها و روزها مینشینید و فکر میکنید و ناگهان آن چیزی که مدنظرتان است به ذهنتان میآید. در این حالت، نمیتوانید چیزی را به خودتان تحمیل کنید در همه حال شما آماده هستید و فضای ذهنیتان را روی این موضوع بازگذاشتهاید و مطمئن هستید که این کار یک عمر طول نمیکشد، ولی نسبت به اینکه چه زمانی آن جرقه زده میشود هیچ اطمینانی ندارید. وقتی آن جرقه زده شد، بقیه مراحل کار به سرعت طی میشود و انگار که همه چیز آماده کار است.
- باید در انتظار تولید قسمت سوم آرتور هم باشیم؟
البته، چرا که نه. ما تازه با جوانب مختلف کار برای این انیمیشن آشنا شدهایم و تا زمانی که امکان تولید قسمتهای دیگری از آن باشد، کار تولید آن را ادامه خواهیم داد.
- بعد از قسمت اول و دوم آرتور قصد کارگردانی چه فیلمی را دارید؟
نمیدانم. هنوز در این مورد تصمیم نگرفتهام. ساخت هر یک از آرتورها حدود 4سال طول کشید. احساس میکنم این روزها هر فیلمی که میخواهم بسازم، حدود 4-3سال طول میکشد؛ باید زمان بگذرد و ببینم چه کار میتوان کرد.
یوروسینما